آیه 51 سوره زخرف
<<50 | آیه 51 سوره زخرف | 52>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و فرعون در میان قومش آوازه بلند کرد که ای مردم، آیا کشور با عظمت مصر از من نیست؟ و چنین نهرها از زیر قصر من جاری نیست؟ آیا (عزت و جلال مرا در عالم به چشم) مشاهده نمیکنید؟
و فرعون در میان قومش ندا داد: گفت: ای قوم من! آیا حکومت و پادشاهی مصر ویژه من نیست و این نهرها از زیر [کاخ های] من به فرمان من روان نیستند؟ آیا [عظمت و حشمت من و فقر و تهیدستی موسی را] نمی بینید؟!
و فرعون در [ميان] قوم خود ندا درداد [و] گفت: «اى مردم [كشور] من، آيا پادشاهى مصر و اين نهرها كه از زير [كاخهاى] من روان است از آنِ من نيست؟ پس مگر نمىبينيد؟
فرعون در ميان مردمش ندا داد كه: اى قوم من، آيا پادشاهى مصر و اين جويباران كه از زير پاى من جارى هستند از آن من نيستند؟ آيا نمىبينيد؟
فرعون در میان قوم خود ندا داد و گفت: «ای قوم من! آیا حکومت مصر از آن من نیست، و این نهرها تحت فرمان من جریان ندارد؟ آیا نمیبینید؟
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«مُلْکُ»: حکومت. مملکت. «مِن تَحْتِی»: زیر کاخهای من. تحت فرمان من. در صورت اخیر، معنی این بخش چنین میشود: مگر این رودبارها تحت فرمان و برابر دستور من جریان ندارند و آب آنها طبق مقرّرات من در میان آبادیها تقسیم نمیشود؟
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ نادى فِرْعَوْنُ فِي قَوْمِهِ قالَ يا قَوْمِ أَ لَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْرِي مِنْ تَحْتِي أَ فَلا تُبْصِرُونَ «51»
و فرعون در ميان قوم خود ندا داد و گفت: اى قوم من! آيا حكومت مصر از آن من نيست و اين نهرها از زير (كاخ) من جارى نيست؟ آيا (عظمت مرا) مشاهده نمىكنيد.
أَمْ أَنَا خَيْرٌ مِنْ هذَا الَّذِي هُوَ مَهِينٌ وَ لا يَكادُ يُبِينُ «52»
بلكه من از اين كسى كه بى مقدار است و نمىتواند روشن سخن بگويد بهترم.
نکته ها
جملهى «أَنَا خَيْرٌ» در قرآن، يك بار از ابليس صادر شده است و بار ديگر از فرعون.
دشمن، كوچكترين نقطهى ضعف را بزرگ جلوه مىدهد. بيان حضرت موسى كمى سنگين بود، خودش فرمود: برادرم افصح از من است، «وَ أَخِي هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي» «1» ولى فرعون اين مسئله را بزرگ مىكند و مىگويد: «لا يَكادُ يُبِينُ» موسى نمىتواند روشن سخن بگويد.
در اين آيات، ترس، تفاخر، استبداد، عجب، عقيده باطل، تكيه بر ثروت و استفاده از زرق و برق كه از ويژگىهاى طاغوت است، به خوبى ديده مىشود.
پیام ها
1- طاغوتها به هنگام خطر دست به تبليغات مىزنند. «وَ نادى فِرْعَوْنُ»
2- فرعون از احساسات مردم سوء استفاده مىكرد. «يا قَوْمِ»
3- طاغوت چون منطق ندارد، به كاخ ومال خود تكيه مىكند. «أَ لَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ»
4- طاغوتها از مردم مىخواهند كه عقلشان در چشمشان باشد. «أَ فَلا تُبْصِرُونَ»
5- خودمحورى از ويژگىهاى بارز طاغوت است. «أَ لَيْسَ لِي- أَمْ أَنَا خَيْرٌ»
«1». قصص، 34.
جلد 8 - صفحه 463
6- استخفاف ديگران، از ويژگىهاى طاغوت است. «هُوَ مَهِينٌ- لا يَكادُ يُبِينُ»
7- پست شمردن ديگران به خاطر لباس و ظاهرى ساده، رفتارى فرعونى است. «هُوَ مَهِينٌ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ نادى فِرْعَوْنُ فِي قَوْمِهِ قالَ يا قَوْمِ أَ لَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْرِي مِنْ تَحْتِي أَ فَلا تُبْصِرُونَ (51)
و چون فرعون اجابت دعاى موسى و كشف عذاب را مشاهده كرد و ترقى و اعلاى حق را معاينه نمود، ترسيد كه مردم بر او برگردند و به حضرت موسى عليه السلام ايمان آورند و مملكت و سلطنت او زوال يابد، پس دام تلبيس گسترده خدعه نمود به اين وجه كه همه قبطيان را در يكجا جمع كرد و بر بلندى بر آمد و عرض عظمت و حشمت و بسط مملكت خود و اظهار حقارت حضرت موسى عليه السلام نمود؛ چنانچه حق تعالى فرمايد:
وَ نادى فِرْعَوْنُ فِي قَوْمِهِ: و ندا نمود فرعون به نفس خود در ميان قوم خود يا منادى را امر كرد كه از طرف او ندا كرد، قالَ يا قَوْمِ: گفت اى قوم من، أَ لَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ: آيا نيست مرا پادشاهى مصر و اسكندريه تا سر حد شام و روم. و چون آن نيل به سيصد و شصت نهر منقسم و چهار نهر بزرگ آن در ميان باغ او از
جلد 11 - صفحه 483
زير قصرها جارى بود به اينها فخر نموده گفت: وَ هذِهِ الْأَنْهارُ: و آيا نيست اين نهرها، تَجْرِي مِنْ تَحْتِي: جارى مىشود در زير قصرهاى من و در تحت تصرف من و به فرمان من مىروند، أَ فَلا تُبْصِرُونَ: آيا نمىبينيد شما عظمت و حشمت مرا و ضعف و مذلت موسى را.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآياتِنا إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلائِهِ فَقالَ إِنِّي رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِينَ (46) فَلَمَّا جاءَهُمْ بِآياتِنا إِذا هُمْ مِنْها يَضْحَكُونَ (47) وَ ما نُرِيهِمْ مِنْ آيَةٍ إِلاَّ هِيَ أَكْبَرُ مِنْ أُخْتِها وَ أَخَذْناهُمْ بِالْعَذابِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ (48) وَ قالُوا يا أَيُّهَا السَّاحِرُ ادْعُ لَنا رَبَّكَ بِما عَهِدَ عِنْدَكَ إِنَّنا لَمُهْتَدُونَ (49) فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِذا هُمْ يَنْكُثُونَ (50)
وَ نادى فِرْعَوْنُ فِي قَوْمِهِ قالَ يا قَوْمِ أَ لَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْرِي مِنْ تَحْتِي أَ فَلا تُبْصِرُونَ (51) أَمْ أَنَا خَيْرٌ مِنْ هذَا الَّذِي هُوَ مَهِينٌ وَ لا يَكادُ يُبِينُ (52) فَلَوْ لا أُلْقِيَ عَلَيْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ جاءَ مَعَهُ الْمَلائِكَةُ مُقْتَرِنِينَ (53) فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ (54)
ترجمه
و بتحقيق فرستاديم موسى را با آيتهاى خود بسوى فرعون و بزرگان قومش پس گفت همانا من فرستاده پروردگار جهانيانم
پس چون آورد نزد آنها آيتهاى ما را آنگاه آنها از آن خنده ميكردند
و نمىنمايانديم بآنها هيچ آيتى را مگر كه آن بزرگتر بود از ديگرى و گرفتيم آنها را بعذاب باشد كه آنان بازگشت كنند
و گفتند اى مرد دانا بخوان براى ما پروردگارت را بآنچه عهد كرده است با تو همانا ما هدايت يافتگانيم
پس چون برطرف ساختيم از آنها عذاب را آنگاه آنها پيمان ميشكستند
و ندا كرد فرعون در قومش گفت اى قوم من آيا نيست براى من پادشاهى مصر و اين نهرها روان است از زير قصرهاى من آيا نمىبينيد
بلى من بهترم از اين كسى كه او خوار است و نزديك نيست كه بيان تواند كرد
پس چرا افكنده نشد بر او دستوانههاى زرّين يا نيامدند با او فرشتگان پياپى
پس سبك كرد عقول قوم خود را پس اطاعت نمودند او را همانا آنها بودند گروهى متمرّدان.
تفسير
خداوند متعال براى تذكّر بندگان بحسن عاقبت اهل ايمان و سوء خاتمت اهل عصيان و تسليت خاطر پيغمبر خود از آزار كفّار و گفتار ناهنجار باز قصّه حضرت موسى را عنوان فرموده ميفرمايد ما او را با معجزاتى نزد فرعون و اكابر مملكت مصر فرستاديم و بعد از ادّعاء نبوّت و ارائه معجزات از قبيل عصا و يد بيضا كه مكرّر ذكر شده آنها در بدو امر خنديدند و تصوّر نمودند شعبده و سحر است و ما پى در پى معجزاتى از قبيل طوفان و جراد و قمّل و ضفادع و دم و طمس كه در سوره اعراف و يونس ذكر شد بآنها ارائه داديم كه هر يك از ديگرى بزرگتر بود چون هر يك در منتهاى وضوح و دلالت بر نبوّت موسى عليه السّلام بود چنانچه در مقام
جلد 4 صفحه 608
مدح جمعى ميگويند كه هر يك از ديگرى بهترند يا هر لاحقى از سابق خود بزرگتر بود باعتبار آنكه بيشتر نبوّت آنحضرت را اثبات مينمود و در عين حال همه اين آيات عذابهاى گوناگونى بود كه ما آنها را معذّب مينموديم به آن عذاب براى آنكه برگردند از راه باطل براه حقّ و اقرار نمايند بتوحيد خدا و نبوّت پيغمبرشان و بعد از اين عذابها يا عذابى كه فوق اينها بود كه از آن در سوره اعراف به رجز تعبير شده با كمال بىادبى و جسارت گفتند اى ساحر ولى ظاهرا آنها اين كلمه را بما هر در فنون و دانشمند اطلاق ميكردند لذا قمّى ره و جمعى از مفسّرين آنرا بعالم تفسير نمودهاند و در اين موقع مقصودشان اهانت نبوده و در هر حال استدعا نمودند از حضرت موسى كه از خداوند بخواهد بر حسب عهدى كه با خدا دارد كه اگر آنها ايمان بياورند مشمول رحمت شوند و عذاب را بردارد و قول دادند كه از اطاعت آنحضرت بيرون نروند و موحّد شوند و حضرت دعا فرمود و اجابت شد ولى آنها نقض عهد نموده بكفر خود باقى ماندند ولى فرعون ديد غالبا دلها متوجّه بحضرت موسى شده و نزديك است بتواند در مقابل او قيام نمايد اعيان مملكت مصر را جمع آورى نموده و شروع بسخنرانى و ياوه سرائى كرد كه آيا فرمانفرمائى و سلطنت مصر در خاندان من نبوده و فعلا از آن من نيست و اين نهرهاى منشعب از رود نيل در اطراف و جوانب قصر و عمارات من گردش نميكند آيا نمىبينيد و نميدانيد يا ميدانيد كه من پادشاه شما باشم بهتر است از اين شخص كه فقير و حقير است و استعداد فرمانفرمائى ندارد و نميتواند درست سخن بگويد و مقصودش اشاره بلكنت زبان آنحضرت بود كه سابقه داشت و بدعا رفع شده بود و بعضى گفتهاند باز قدرى از سنگينى آن باقى مانده بود و گفت اگر او پيغمبر باشد چرا خداوند مانند پادشاهان براى او باز و بند يا دستبند طلا تهيّه ننموده يا چرا افواج ملائكه پى در پى بكمك او نميآيند خلاصه آنكه بقدرى از اين چرندها گفت كه عقول قوم را سبك نمود يا ابدان آنها را كه قيام نمودند باطاعت او چون آنها هم مانند فرعون اهل فسق و فجور بودند و الّا معلوم است كه نبوّت شخص بمعجزه ثابت ميشود و ملازم با ملك و سلطنت و مال و ثروت نيست و بازوبند يا دستبند طلا لازم ندارد و لازم نيست ملائكه علنا بكمك او بيايند بلكه انسب آنستكه
جلد 4 صفحه 609
پيغمبر در حالى باشد كه كسى به اجبار و طمع مال و جاه گرد او نگردد تا ايمان ايشان بخلوص نزديك و از اغراض دنيوى دور باشد و در نهج البلاغه در ضمن قصّه ورود حضرت موسى و هارون بر فرعون با عصا و لباس پشمينه و سرزنش آنملعون آن دو را بفقر و ذلّت اشاره باين نكته شده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ نادي فِرعَونُ فِي قَومِهِ قالَ يا قَومِ أَ لَيسَ لِي مُلكُ مِصرَ وَ هذِهِ الأَنهارُ تَجرِي مِن تَحتِي أَ فَلا تُبصِرُونَ (51)
و ندا در داد فرعون در ميانه قوم خود گفت اي قوم من آيا از براي من سلطنت مصر و اينکه انهار که از زير قصر من ميرود آيا پس از اينکه باز بصيرت پيدا نميكنيد به الوهيت و خدايي من.
چه اندازه حماقت است که سلطنت چهار روزه دنيا آنهم يك قسمت زمين مملكت مصر و چند نهر که از پاي قصر او گذر ميكند دليل بر خدايي و الوهيت خود ميگيرد و اينکه معجزات به اينکه عظمت و بزرگي موسي را سحر ميپندارد اگر چه حق بر او مكشوف بود لكن جحود ميكرد چنانچه ميفرمايد وَ جَحَدُوا بِها وَ استَيقَنَتها أَنفُسُهُم ظُلماً وَ عُلُوًّا- نمل آيه 14- و كفر جحودي بدترين اقسام كفر است و مثل آنها مثل كساني است که ميدانستند حق علي (ع) و ساير ائمه را و انكار كردند از روي ظلم و بلند پروازي.
وَ نادي فِرعَونُ فِي قَومِهِ فرعون پس از معجزات با هرات موسي ترسيد که قوم ايمان بياورند چنانچه سحره ايمان آوردند و بني اسرائيل و جماعتي از قبطيان و دستگاه خدايي او درهم كوبيده شود لذا در مقام القاء شبهه برآمد گاهي به سحره گفت إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحرَ- شعراء آيه 48- و به قوم خواست به اينکه زخارف دنيوي اينها را فريب دهد چنانچه به عين يزيد همين مغلطه را بر مجلسيانش انداخت و تمسك كرد به آيه قُلِ اللّهُمَّ مالِكَ المُلكِ- الايه ولي غافل از اينكه نور خدا را نميتوان خاموش كرد سر مطهر و خطبه زينب و منبر زين العابدين او را و پدر او را و پيشينيان آنها را رسوا و مخذول نمودند.
جلد 16 - صفحه 41
قالَ يا قَومِ أَ لَيسَ لِي مُلكُ مِصرَ اگر سلطنت يك مملكت مصر دليل بر خدايي تو است پس كساني که قبل از تو تمام دنيا را مالك شدند مثل نمرود و شداد و اشباه آنها سزاوارتر بودند بخدايي.
وَ هذِهِ الأَنهارُ تَجرِي مِن تَحتِي چند نهر آب که از پاي قصر تو ميگذرد چه دلالت بر حقانيت تو دارد.
أَ فَلا تُبصِرُونَ اينکه دستگاه با عظمت مرا مشاهده نميكنيد!
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 51)- اگر پیامبر است چرا دستبند طلا ندارد؟
منطق موسی از یک سو، و معجزات گوناگونش از سوئی دیگر افکار تودههای مردم را نسبت به فرعون متزلزل ساخت.
اینجا بود که فرعون با سفسطه بازی و مغلطه کاری میخواست جلو نفوذ موسی را در افکار مردم مصر بگیرد، چنانکه قرآن میگوید: «فرعون در میان قوم خود ندا داد و گفت: ای قوم من! آیا حکومت مصر از آن من نیست؟ و این نهرها تحت فرمان من جریان ندارد؟ (و از قصر و مزارع و باغهای من نمیگذرد؟) آیا نمیبینید؟» (وَ نادی فِرْعَوْنُ فِی قَوْمِهِ قالَ یا قَوْمِ أَ لَیْسَ لِی مُلْکُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْرِی مِنْ تَحْتِی أَ فَلا تُبْصِرُونَ).
ولی موسی چه دارد؟ هیچ، یک عصا و یک لباس پشمینه!
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم